می نویسم قصه های آن شب پر درد را بغض هایی در دلم جا مانده از یک مرد را یک گلایه از کسی که گفت هست اما نبود یک ورق از دفتری با برگ های زرد را سطر اول خنده بود و اشتیاق و عاشقی سطر آخر دیده بود خندیدن نامرد را گفته بود تا پای جان جانم بمان خود نماند آواره کرد این دختر شبگرد را عاقبت این قصه هم پایان گرفت تا رها کردم شبی دستان مردی سرد را..
سلام عزیزم ممنون از اینک اومدی سرزدی اشعارت بی نهایت زیبا بود .داستان انتخابی ت هم زیبا بود.خوشحال شدم از ابراز لطفت .بازهم بیا شایدفردا یه پست جدید بزارم به مناسبت تولدم شیرینی که بهت ندادم ولی ترشی که دیشب برات اوردم فکر کنم خوشمزه بود نه؟ امیدوارم همون چیزی که شماوخانم شیخ از خدامیخواید همون بشه.فردا خبرت میکنم.گلم بایه شعر خوشگل از خودت به دیدنم بیا کادوی تولد.بوس بای
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
می نویسم قصه های آن شب پر درد را
بغض هایی در دلم جا مانده از یک مرد را
یک گلایه از کسی که گفت هست اما نبود
یک ورق از دفتری با برگ های زرد را
سطر اول خنده بود و اشتیاق و عاشقی
سطر آخر دیده بود خندیدن نامرد را
گفته بود تا پای جان جانم بمان
خود نماند آواره کرد این دختر شبگرد را
عاقبت این قصه هم پایان گرفت
تا رها کردم شبی دستان مردی سرد را..
سلام عزیزم ممنون از اینک اومدی سرزدی اشعارت بی نهایت زیبا بود .داستان انتخابی ت هم زیبا بود.خوشحال شدم از ابراز لطفت .بازهم بیا شایدفردا یه پست جدید بزارم به مناسبت تولدم شیرینی که بهت ندادم ولی ترشی که دیشب برات اوردم فکر کنم خوشمزه بود نه؟ امیدوارم همون چیزی که شماوخانم شیخ از خدامیخواید همون بشه.فردا خبرت میکنم.گلم بایه شعر خوشگل از خودت به دیدنم بیا کادوی تولد.بوس بای