ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
من و تو ، درخت و بارون…
من باهارم تو زمین
من زمینم تو درخت
من درختم تو باهار
ناز انگشتای بارون تو باغم میکنه
میون جنگلا تاقم میکنه
تو بزرگی مث شب
اگه مهتاب باشه یا نه
تو بزرگی
مث شب
خود مهتابی تو اصلا، خود مهتابی تو
تازه، وقتی بره مهتاب و هنوز
شب تنها
باید
راه دوری رو بره تا دم دروازهی روزـ
مث شب گود و بزرگی
مث شب
تازه، روزم که بیاد
تو تمیزی
مث شبنم
مث صبح
تو مث مخمل ابری
مث بوی علفی
مث اون ململ مه نازکی:
اون ململ مه
که رو عطر علفا، مثل بلاتکلیفی
هاج و واج مونده مردد
میون موندن و رفتن
میون مرگ و حیات
مث برفایی تو
تازه آبم که بشن برفا و عریون بشه کوه
مث اون قلهی مغرور بلندی
که به ابرای سیاهی و به بادای بدی میخندی…
من باهارم تو زمین
من زمینم تو درخت
من درختم تو باهار
ناز انگشتای بارون تو باغم میکنه
میون جنگلا تاقم میکنه
احمد شاملو
سلام
شعر زیبایی بود.
نفهمیدم چرا از کلمه باهار استفاده کرد!
سلام
به نظر من هم جالبه. نمی دونم شاید یک جور خرق عادته
من با هارم .من باهارم.من باهارم!
سلام دوست محترمم
این شعر پر از خاطرات خوشه...
شاد باشین.
سلام
این شعر برای من هم سرشار از خاطرات خوشه، مخصوصا وقتی برای اولین بار خشایار اعتمادی، با صدای تاثیرگذارش اونو خوند
شاد باشید
زیبابود عزیز...
تشکــــــــــــــــــــــــــــــــــر
سلام دوست خوب؛
بی نهایت ممنون
سلام دوست عزیز
هفته خوبی رو واستون آرزو میکنم.
به این لینکی که واستون گذاشتم حتما سر بزنین.
http://1w1p.blogsky.com/pages/etemad/
سلام دوست خوب؛
از توجه تون ممنون