روزهای عمرمون چقدر زود و سریع می گذرند، با شتابی باورنکردنی نمی دونم ما رو قراره به کجا برسونند. بهرحال ماه رمضان هم کم کم داره تموم می شه. آیا واقعا بهره ای بردیم؟!!
ای بزرگ بی همتا و ای مهربانترین مهربانان!
یاریمان ده که آنگونه که شایسته است، به خوبی و درستی زندگی کنیم. آنگونه که تو می پسندی.
از صمیم قلب برای همه آرزوی شادی و سلامتی می کنم.
در این شبهای عزیز، من رو هم از دعای خیرتون بی نصیب نگذارید.
التماس دعا
راستش یک دوستی هست که خیلی دوست دارم بیشتر با اون آشنا بشم، به اسم سکوت!!
از آنجا که این دوست عزیز هیچ آدرس و نشونه ای از خودش برام نگذاشته، بهتر دیدم اینجا ازش بخوام که خودش رو معرفی کنه، تا بتونیم بیشتر و بهتر با هم تبادل نظر کنیم
شاد باشید
زندگی
آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه بر آنم که از تو بگریزم
همه ذرات جسم خاکی من
از تو، ای شعر گرم، در سوزند
آسمانهای صاف را مانند
که لبالب ز بادهء روزند
با هزاران جوانه می خواند
بوتهء نسترن سرود ترا
هر نسیمی که می وزد در باغ
می رساند به او درود ترا
من ترا در تو جستجو کردم
نه در آن خوابهای رویایی
در دو دست تو سخت کاویدم
پر شدم، پر شدم، ز زیبائی
پر شدم از ترانه های سیاه
پر شدم از ترانه های سپید
از هزاران شراره های نیاز
از هزاران جرقه های امید
حیف از آن روزها که من با خشم
به تو چون دشمنی نظر کردم
پوچ پنداشتم فریب ترا
ز تو ماندم، ترا هدر کردم
غافل از آن که تو بجائی و من
همچو آبی روان که در گذرم
گمشده در غبار شوم زوال
ره تاریک مرگ می سپرم
آه، ای زندگی من آینه ام
از تو چشمم پر از نگاه شود
ورنه گر مرگ من بنگرد در من
روی آئینه ام سیاه شود
عاشقم، عاشق ستارهء صبح
عاشق ابرهای سرگردان
عاشق روزهای بارانی
عاشق هر چه نام تست بر آن
می مکم با وجود تشنهء خویش
خون سوزان لحظه های ترا
آنچنان از تو کام می گیرم
تا بخشم آورم خدای ترا!
سلام به همه دوستان خوب و عزیزم،
حدودا دو هفته از وبلاگم دور بودم، از همه شما عزیزان که در طول این مدت به فکرم بودید و به من سر می زدید، سپاسگزارم.
روزهای سختی رو پست سر گذاشتم، مادرم به علت بیماری در بیمارستان بستری بودند، در اون لحظه های پریشانی پشت در اتاق عمل تنها یک چیز آرامم می کرد؛ جمله ای که سر در اتاق عمل با خط درشت نوشته شده بود:
یا من اسمه دوا و ذکره و شفا
فقط می دونستم که یک نفر هست که صدامو می شنوه و تنها اونه که می تونه کمک کنه....
بهرحال خداروشکر مادرم بهترشدند.
از صمیم قلب برای همه بیماران طلب شفای عاجل می کنم.
راستش توی این مدت متن دعای حضرت امام سجاد از صحیفه سجادیه را در موقع بیماری برای مادرم زیاد می خوندم، اگر تونستید بخونید، بی نهایت زیبا و تاثیرگذاره.
اینکه امام خدارو هم در لحظه های سلامتی و هم در لحظات درد و بیماری سپاس و ستایش می کنند خیلی زیباست....
در ضمن امیدوارم در این روزها و شبهای ماه مبارک من رو هم فراموش نکنید.
طاعاتتون قبول
شاد و سربلند باشید
در شگفتم که سلام آغاز هر دیداری است ولی در نماز پایان است. شاید بدین معناست که پایان نماز آغاز دیدار است.
دکتر علی شریعتی