ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست سرشک من که ز طوفان نوح دست برد بکن معامله ای وین دل شکسته بخر زبان مور به آصف دراز گشت و رواست دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست به صدق کوش که خورشید زاید از نفست شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز
|
| که مونس دم صبحم دعای دولت توست ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست که با شکستگی ارزد به صد هزار درست که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست نمی کنی به ترحم نطاق سلسله سست
|
مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست |
سلام دوست محترمم
باز کردن وبلاگتون مثل یک تفعل شد برام
سپاس.
سلام
واقعا خوشحالم. امیدوارم فالتون همیشه خوب باشه