ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت وزمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ... جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم. هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم.
دوستدارتو : بابالنگ دراز
سلام به همه دوستان عزیزم؛
میلاد ضامن آهو امام رضا(ع) رو به همه شما خوبان تبریک می گم.
چقدر دلم می خواست، الان مشهد بودم و گوشه ای از حرم زیبای اون حضرت نشسته بودم و آرامش می گرفتم.
دلم برای عطر گلاب صحن ها و شبستان ها ، چقدر تنگ شده....
خیلی خیلی التماس دعا
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست سرشک من که ز طوفان نوح دست برد بکن معامله ای وین دل شکسته بخر زبان مور به آصف دراز گشت و رواست دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست به صدق کوش که خورشید زاید از نفست شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز
|
| که مونس دم صبحم دعای دولت توست ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست که با شکستگی ارزد به صد هزار درست که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست نمی کنی به ترحم نطاق سلسله سست
|
مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست |