-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 آبانماه سال 1389 08:54
قد می کشد گل آفتابگردان، سوی تو هر روز با بوسه های نور
-
جمله این هفته
دوشنبه 17 آبانماه سال 1389 13:06
بدان که قلبت کوچک است پس نمیتوانی تقسیمش کنی هرگاه خواستی آنرا ببخشی با تمام وجودت ببخش که کوچکی اش جبران شود.
-
شعر جدید
سهشنبه 11 آبانماه سال 1389 08:52
برگهای رنگی فصل را با چشمهای خسته تو دوره می کنم
-
از یک دوست ناشناس
یکشنبه 9 آبانماه سال 1389 08:50
عشق برای درختها چه نا فرجام است. به آسمان هم که برسند به همدیگر نمی رسند تبرها، مگر کاری کنند
-
ابر
شنبه 8 آبانماه سال 1389 08:44
همبازی ابرها می شوم در ترسیم این نقش های سرگردان که از آن دورها می آیند و به چشم همزدنی جان می گیرند در پیکر طرحی نو
-
پیراهن
چهارشنبه 5 آبانماه سال 1389 14:36
می پیچد در هوایم، بوی پیراهنت آرام جان می گیری در مقابلم ...
-
رفیق
دوشنبه 3 آبانماه سال 1389 08:27
امروز توی خیابون دست یه نفر یه قناری دید. پرسیدم: فروشیه؟ گفت: نه رفیقمه. «به سلامتی همه اونهایی که رفیقاشونو نمی فروشن.»
-
مهرگان مبارک
دوشنبه 3 آبانماه سال 1389 08:25
مهرگان نو بگشاییم کفتران را بال بفروزیم شعله بر سر کوه بسراییم شادمانه سرود وین چنین با هزار گونه شکوه مهرگان را به پیشباز رویم رقص خوش پیچ و تاب پرچم ها زیر پرواز کفتران سپید شادی آرمیده گام سپهر خنده نو شکفته خورشید مهرگان را درود می گویند گرم هر کار مست هر پندار همره هر پیام هر سوگند در دل هر نگاه هر آواز توی هر...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آبانماه سال 1389 08:41
آن شاخه ای که شکست از هجوم باد پر ز شکوفه بود
-
برای دوست خوبم ماندانا
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 08:23
در این پائیز برگ ریز یک بغل یاس سپید برایت به ارمغان می آورم تا بشویی روح سبزت را در عطر تازگی ماندانای عزیزم تولدت مبارک
-
قاب
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 08:33
در این قاب سرد پیر می شوم در حسرت یک نگاه
-
شعر
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 08:30
دامن حریرت را که تکان دادی یک عالمه شاد باش روی سرم ریخت من هم آرام زمزمه کردم ترانه کودکیم را
-
داستان ماهی و جفتش، اثر ابراهیم گلستان
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 08:32
این داستان کوتاه، یکی از زیباترین داستانهایی است که خوانده ام. یک برش خیلی کوچک از زندگی، با شیوه مدرن داستان نویسی : مرد به ماهیها نگاه میکرد. ماهیها پشت شیشه آرام و آویزان بودند. پشت شیشه برایشان از تخته سنگها آبگیری ساخته بودند که بزرگ بود و دیوارهاش دور میشد و دوریش در نیمه تاریکی میرفت. دیوارهی روبروی مرد...
-
شعری از سهراب
سهشنبه 20 مهرماه سال 1389 08:43
رفته بودم لب حوض تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در آب آب در حوض نبود.... تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی، همت کن و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است... باد می رفت به سر وقت چنار من به سروقت خدا می رفتم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 مهرماه سال 1389 08:53
در قنوت هرروزه درختها ایستاده اند خاموش
-
باران
دوشنبه 19 مهرماه سال 1389 08:52
می پیچد در گوشم آوای نرم باران چترم را می بندم می رقصم با این قطره ها
-
از پائولو کوئلیو
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 08:42
کشتی در ساحل امن تر است، اما برای این کار ساخته نشده است.
-
شعر
شنبه 10 مهرماه سال 1389 10:10
ترا می جویم در هزاران نقش سرگردان این ابرهای بازیگوش
-
جمله این هفته
دوشنبه 5 مهرماه سال 1389 08:28
بگذار دیدن ترا با دردها آشنا کند، اما هرگز کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن
-
شعری از استاد راهی
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 08:38
این شعر از استاد راهی هم بسیار زیباست : آغوشی که برای تو گشودم زانوانم را بغل کرد
-
شعر جدید
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 08:36
چقدر ساده بود ساده وبیرنگ طرح بازی نگاهها، روی بوم نقاشی
-
شعری از دوستی ناشناس
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 10:13
چند روز پیش شعر کوتاهی خواندم که نمی دانم از چه عزیزی بود، اما به دلم نشست. حال با کسب اجازه از آن دوست ناشناس آن را می نویسم : بوی خمیازه در سکوتت مُرد به نگاهم کمی بدهکاری توی آغوش من دوباره ببار تو از این ابر ها چه کم داری؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 10:04
تبسم خورشید پژمرد خاک یخ بست زمان قحطی رویش ، چقدر نزدیک است زمان وزش بادهای پائیزی است
-
نیمکت
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 09:11
گیسوان نرم بید، آرام می لغزد به روی شانه های سرد یک نیمکت نیمکت اما نشسته در انتظار گرمی اندام یک بیگانه نیمکت خالی شده انگار، جایگاه بازی گنجشکهای شاد
-
کارگاه شعر سپید
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 09:08
با سلام به همه دوستان عزیز؛ می خواستم بگم که مرکز ادبی قلمستان برای کلاس های شعر سپید در ترم پائیز ثبت نام می کنه، با حضور استاد راهی که از شاعران خوب معاصر هستن. علاقه مندان می تونند برای ثبت نام اقدام کنن. از توجه شما ممنون
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 09:04
باد می وزد … میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی تصمیم با تو است . . .
-
توپ
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 08:38
کودک بازی می کرد با توپ و توپ هم شاید با او
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 شهریورماه سال 1389 08:36
سرگشته شد آفتابگردان وقتی که آفتاب را در محضر شب زخم می زدند
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 شهریورماه سال 1389 08:34
گاهی برخی از برکات خداوند با شکستن تمامی شیشه ها وارد می شود
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 شهریورماه سال 1389 08:59
حباب، دستش را به هیچ داد و به چشم همزدنی، محو شد در هوا